هستی

می ترسیم...... اما داستان جالب "خر" با سواد خسته ام .... عشق چیست؟ حوصله نداری شیشه مانیتورت رو تمیز کنی ؟؟ بوی محرم "ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻣﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ " شعری تقدیم به همسران جامانده‌ی حاجیانی که در منا جان باختند حسین پناهی.... از زندگی لذت ببر هدیه از یک دوست خوب


خدا کند که بیایی

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی 
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی 
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی 
فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی 
ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی 
نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی 
تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی 
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی 
به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی 
ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی،خدا کند که بیایی




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 12 خرداد 1394

 

 

 

تــاوان حــرف هــایـی که نـمی تــوانیــم بــزنیــم…


تــاوان حــرف هــایـی که نـمی تــوانیــم بــزنیــم…

موهای سفیدی ست که لابلای موهایمان داریم …

ولی بـه همه می گوییــم ارثیست…!

اگر عقل امروزم را داشتم کارهای دیروزم را نمی کردم

ولی اگر کارهای دیروزم را نمی کردم عقل و تجربه امروزم را نداشتم !!

رنجهـایــم را داخل کیـسـه ریـختــم و دم در گــذاشتــم اما ،

فرشتگان بـــرایـم باز فرستــادند

معطــر بـه عطــر بهشتـی …

تا هرگز یادم نرود روزی همین رنجها بود که راه نجات را به من آموخت

همین رنجها بــود که راه درست زیـستن را بـه من هــدیــه داد

رنجهــایــم را بوسه میـــزنــم و در صنــدوق گنجهــایـم میگــذارم

گــذر زمــان جـواهــرشــان میکنــد

 
 


 


 



نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 3 خرداد 1394


 



 
iVgae
i0pvq
 
 
شعبان که مه سرور هر مرد و زن است 
تابان ز وجود جلوه ی چهار تن است 
هم مولد سجاد و اباالفضل و حسین 
هم مولد پاک حجت بن الحسن است
 
yBU0m
مگر نه با ولادت تو، عشق متولد شد، رشادت رشد کرد، شهامت رنگ گرفت، ایثار معنا؛ شهادت، قداست؛ و خون، آبرو گرفت؟مگر نه با ولادت تو، زلال ترین تقوا از چشمه سار وجود جوشید؟ مگر نه با ولادت تو "موج"، موجودیت یافت؟مگر نه این که " نسیم" با تولد تو متولد شد و مگر نه " صاعقه" اولین نگاه تو در گهواره بود و مگر نه "عشق" در کلاس تو، درس می خواند و مگر نه " ایثار" به تو مقروض شد و مگر نه " آفرینش" از روح تو جان گرفت؟پس چرا ما خبر " ولادت"  تو را هم که می شنویم، بغض گلویمان را می فشرد؟  



نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 3 خرداد 1394

 
vHS7C
 
 
روزگاری بود میوه اش فتنه ، خوراکش مردار ، زندگی اش آلوده ، سایه های

ترس شانه های بردگان را می لرزاند . تازیانه ستم ، عاطفه را از چهره ها

می سترد . تاریکی ، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی

گناه ، در خاک سرد زنده به گور می شدند . و در این هنگام بود که محمد

(ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید .
 
عید سعید مبعث، آغاز راه رستگارى و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت، مبارک باد . . .



نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394

چرا از مرگ می ترسید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
مپندارید بوم نا امیدی باز
به بام خاطر من می کند پرواز
مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است...
بهشت جاودان آن جاست
جهان آنجا و جان آنجاست...
نه فریادی نه آهنگی نه آوایی
نه دیروزی نه امروزی نه فردایی
جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام
خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو ،زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند 
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا از مرگ می ترسید!

فریدون مشیری




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394

وصیت نامه زیبای حسین پناهی
وصیت نامه فوق العاده زیبای حسین پناهی!
 
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

 

بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.

بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند!

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد!

در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می‌طلبم.



نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394

دلیل علمی سجده کردن

یک داشمند غیر مسلمان تحقیقاتی انجام داده است،

شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج الکترو مغناطیسی

که به بدن آسیب می رساند.

با گذاشتن پیشانیتان بیشتر از یک بار بر زمین، زمین امواج الکترومغناطیس مضر را تخله می کند.

این شبیه اتصال ساختمان ها با زمین است تا وقتی احتمال بروز سیگنال های الکتریکی

مثل رعد و برق وجود دارد، امواج از طریق زمین تخلیه می شود.

آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند، این است که بهتر است پیشانیتان را بر خاک بگذارید!

و آنچه شگفت انگیزتر است اینکه بهترین راه این است که رو به مرکز زمین باشید.

چرا که در این حالت امواج الکترو مغناطیس بهتر تخلیه می شود!!

و بیشتر تعجب خواهید کرد وقتی بدانید بر اساس اصول علمی ثابت شده است

که شهر مکه مرکز زمین است و کعبه درست در مرکز زمین قرار دارد!!!

بنابراین سجده کردن در نماز، بهترین راه برای تخلیه سیگنال های مضر از بدن است....

پیشانیت را بر خاک بگذار 




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 5 ارديبهشت 1394



اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَحمَدُ وَ تَستَغفِر
سلام بر تو؛
آن گاه که خدا را می‌ستایی
و آمرزش می‌خواهی

اللّهُم صَلِ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

تویی بهانه ی آن ابرها که می گریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی

کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی

 

اللهم عجل لولیک الفرج




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394

 

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ
أَنَا مَوْلاكَ
عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ
أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ
أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْك

سلام بر تو اى مولاى من،
من دل‏بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام،
و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب مى‏ جويم
و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار مى ‏كشم




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394

_ یک روز یه ترکه باعث میشه فوتبال ایران و آسیا رو با اسم ایشون بشناسن

"علی دایی"

_ یک روز یه ترکه نابغه والیبال جهان میشهه

"سعید معروف"

_ یک روز یه تركه بوئینگ ٧٢٧ را بدون چرخ دماغه بسلامت فرود آورد

"كاپیتان شهبازى"

_ یک روز یه ترکه میره جبهه بعد از یه مدت فرمانده میشه وقتى بهش میگن

داداشت شهید شده سمت عراقیها مونده اجازه بدید بریم بیاریمش میگه كدوم

داداشم اینجا همه داداش هاى من هستند اون تركه بعداً خودش هم به خیل

داداش هاى شهیدش ملحق شد

"باکری"

_ یک روز یه تركه اولین عمل جراحی قلب و كلیه رو تو ایران انجام داد و جایزه

بهترین پزشک رو دریافت میكنه

"پروفسور جواد هیئت"

_ یک روز یه تركه اولین دانشگاه هفت زبانه دنیا رو راه انداخت

"ربیع رشیدى"

_ یک روز یک تركه لباس هاشو تو سرماى آذربایجان و خطر برخورد قطار آتش میزنه

تا قطارى با مسافرهاش سالم بمونن

"دهقان فداكار"

_ یک روز یه تركه اولین بار مدرسه ایى براى لال ها و كرها بنیانگذارى كرد

"باغچه بان"

_ یک روز یک تركه بابک بود، شهریار بود، ستارخان بود، باقرخان بود و براى همیشه مرد بودند

تقدیم به هموطنان ترک زبان ایران زمین....




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 24 فروردين 1394

خدا چیست؟کیست؟ کجاست؟

خدا در دستی ست که به یاری میگیری،

در قلبیست که شاد میکنی،

در لبخندیست که به لب مینشانی،

خدا در عطر خوش نانیست که به دیگری میدهی،

در جشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی،

آنجاست که عهد میبندی و عمل میکنی،

خدا: در تو، با تو، و برای توست....

سهراب سپهری




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 24 فروردين 1394

فصل بهار براي بچه‌دار شدن خوب است؟




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 23 فروردين 1394

یکی بود یکی نبود
لعن الله علی ال سعود
زیر این گنبد زیبا و کبود
لعن الله علی ال سعود
شهری بود پر از عربهای حسود
لعن الله علی ال سعود
میدونی شیعه براشون چی سرود
لعنت الله علی ال سعود
میون این همه سر و صدا و دود
لعنت الله علی ال سعود
دیگه بی شعوریشون گذشته از حد و حدود
لعنت الله علی ال سعود
شده بودن سگهایی مثل یهود
لعنت الله علی ال سعود
بچه ها حلال کنید آخرشو یادم نبود
لعنت الله علی ال سعود
خلاصه هر چی که بود و بود و بود
لعنت الله علی ال سعود



نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 23 فروردين 1394

به بهانه روز مادر هیس!!! مادرها فریاد نمیزنند… مادرها فقط بغض میکنند حتی اشک نمی ریزند که نگاه فرزندشان آشفته گردد مادرها فقط تحمل میکنند تمام ناملایمتیها،تمام ساختار شکنیها را،تمام نامردیها را. هیس!!! مادرها نمی روند… مادرها رفتن بلدند،نمیروند که آشیانه دل فرزندشان گرم بماند، حتی اگر دیگر نگاهی در آن خانه نیست که خودشان را گرم کند. هیس!!! مادرها اعتراض نمی کنند… به حقی که پایمال شد،به دلی که شکست،به تنهاییشان،به درک نشدنشان، اعتراض نمیکنند که مبادا فرزندشان نگرانشان شود. هیس!!! مادرها در گوشه ای آرام اشک می ریزند،در گوشه ای با کاغذهایشان درد و دل میکنند، مادرها ذره ذره آب میشوند و هیچکس نمی فهمد. هیس!!! مادرها درد و دل نمی کنند… که متهم شوند به حسادت! مادران سرزمین من فقط نگاه میکنند،تحمل میکنن و آه می کشند؛ چرا که آنها خدایی را دارند به وسعت قلبهای مهربانشان و نگاه فرزندانی که تکه ای از وجودشان هستند. هیس!!! مادران فقط خوبند… ((به افتخار همه مادران سرزمینم))،


نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 22 فروردين 1394

من یک زنم....

   من یک زنم....

خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!

من یک زنم ..

خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آن حتی حج ات قبول نیست.

من یک زنم ...

خالقم به تو دستور داده که حجر اسماعیل را نیز طواف کنی،

جایی که یک زن،

هاجر در آن دفن است.

من یک زنم...

و خالقم گفته باید هفت بار پا در جای پای یک زن

هاجر

بگذاری و آنقدر سعی کنی تا خدایت تو را بپذیرد.

من زنم...

بهشت زیر پای مادر است...

روح انسان از درون من به او دمیده می شود...

هر روز پاسداری من از کودکم، ثوابی عظیم دارد.

اگر یک ساعت همسرم، با محبت با من انس بگیرد و حرف بزند

برای او برابر با هزار سال عبادت است..

سرشت و صفات انسان ها از شیر من است...

عفت من سرمایه الهی من است.

من چرک نویس هیچ احساسی نمی شوم!!!!

من همان زنم که نجابتم قیمتم را از یک دنیا بالاتر می برد.

من عاشق سوره کوثرم... سوره ای که گواهی می دهد

نسل پیامبر نسلی است که از سلاله یک زن است.

تقدیم به تمام زنان و دختران نازنین




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 18 فروردين 1394

تا کنار یکدیگریم قدر هم را بدانیم
حقیقت این است.....

فرودگاهها بوسه های بیشتری از سالن های عروسی به خود دیده اند....

و دیوار بیمارستانها بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند!!!

به راستی چرا اینگونه ایم ؟؟؟

همه چیز را موکول میکنیم به زمانی که چیزی در حال از دست رفتن است!!!

تا کنار یکدیگریم قدر هم را بدانیم زمان در حال گذر است....

""" حسین پناهی """




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 26 اسفند 1393

همیشه این موقه سال نو میشود اما ما چی ؟؟؟
چند روز دیگر امروز پارسال میشود

کمی ساده

اندکی خنده دار

و قدری عادی !!!

امروز سالهاست میرود

و ما همیشه چشممون در پی فرداست

افسوس !

به فکر پاییز تابستان را

و به فکر بهار زمستان را فدا میکنیم

جشن میگیریم

عید میگیریم

و دوباره همان میشویم که بودیم

البته با اختلاف چند تار موی سپید !!!




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 26 اسفند 1393

آرزوهای من برای شما دوستان عزیز در سال جدید


برایت http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/2.gifآرزو می‌كنم. روزهای شــــاد http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/3.gif، فوق‌العاده و http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/4.gifداشته باشی. خیلی خودت رو با  http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/5.gif مشغول نكن؛ مواظب خودت باشhttp://mehromahpub.persiangig.com/GIF/8.gif؛ برای خودت http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/9.gif قشنگ‌قشنگ بخـــر. امیدوارم از آسمون برات http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/10.gif  بباره كه بتونی باهاش یه http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/11.gif یا شایدم http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/12.gif بخری و هیچ‌وقت به http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/13.gif نیاز زیادی نداشته باشی؛ فقط http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/14.gif باش و  http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/15.gifhttp://mehromahpub.persiangig.com/GIF/16.gifhttp://mehromahpub.persiangig.com/GIF/17.gif برو. راستی... فكر خوبی كه  http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/18.gifhttp://mehromahpub.persiangig.com/GIF/19.gifhttp://mehromahpub.persiangig.com/GIF/20.gif و http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/21.gif بیشتر بخوری ولی زیــــاد نخورhttp://mehromahpub.persiangig.com/GIF/22.gifhttp://mehromahpub.persiangig.com/GIF/23.gif؛ هیچوقت با دوستت http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/25.gif نكن و از این‌كه بگی http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/26.gif خجالت نكش. از لحظه‌های رمانتیكت http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/27.gifلذت ببر؛

بهترین آرزوها رو برای خودت و http://mehromahpub.persiangig.com/GIF/28.gifت آرزو دارم؛

 



نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 25 اسفند 1393

وارد داروخانه شدم و منتظر بودم تا نسخه ام را تحویل دهند.

فردی وارد شد و با لهجه ای ساده و روستایی پرسید:

کرم ضد سیمان دارین؟

فروشنده با لحنی تمسخر آمیز پرسید:

کرم ضد سیمان؟؟ بله که داریم.

کرم ضد تیر آهن و آجر هم داریم حالا ایرانیشو میخوای

یا خارجی؟؟

اما گفته باشم خارجیش گرونه ها

مرد نگاهش را به دستانش دوخت و آنها را رو به صورت

فروشنده گرفت و گفت:

از وقتی کارگر ساختمون شدم دستام زبر شده، نمی تونم صورت دخترمو ناز کنم

اگه خارجیش بهتره، خارجی بده

متصدی داروخانه لبخند روی لباش یخ زد..

چه حقیر و کوچک است آن کسی که به خود مغرور است!

چرا که نمی داند بعد از بازی شطرنج، شاه و سرباز همه در

یک جعبه قرار می گیرند.

جایگاه شاه و گدا

دارا و ندار قبر است.




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 19 اسفند 1393

مرحوم حسین پناهی:

از آجیل سفره عید، چند پسته ی لال مانده است!

آنها که لب گشودند، خورده شدند!

آنها که لال ماندند، میشکنند!

دندانساز راست می گفت:

پسته ی لال، سکوتش دندان شکن است.....




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 19 اسفند 1393

وقتی دیدم درشکه را اسب می کشد و انعام را درشکه چی میبرد

و به چشمان اسب چشم بند زده، بر دهانش پوزبند ، تا کم ببیند و کم بخورد و دم نزند!

همه چیز را فهمیدم ......

تداعی تراژدی غم انگیز زندگی فلاکت بار مردم نگون بختی که روی گنج نشسته اند

ولی از جهل و فقر و بدبختی رنج میبرند!!!

صادق هدایت




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 19 اسفند 1393

زیباترین قسم

زیباترین قسم سهراب سپهری:

نه تو میمانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این ابادی...

به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت

غصه ها انچنان میگذرد که فقط خاطره ای خواهد ماند...

لحظه ها عریانند، به تن لحظه خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز...




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 26 بهمن 1393

خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن

که زیباترین لحظه هایش را به خاطرمن از دست داده است...




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 26 بهمن 1393




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 26 بهمن 1393

مکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است...

غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبود

و تمام درست هایم به نظرم گناه انگاشته و نوشته شده بود...

درمکه دیدم خدا چند سالی است که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند...

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد

و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه ان دوره گرد خدا بود...

درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم

و در همان نماز ساده خویش تصور خدا را به مردم جستجو کنم...

اری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ای است ک خدایی در ان نیست....

ثانیه های انتظار پشت چراغ قرمز را تاب بیاوریم

شاید خدا دارد ارزوی کودک دستفروش را براورده میکند...

(حسین پناهی)




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 26 بهمن 1393

زندگی

سرزمینی زندگی میکنم که وقتی کسی میمیرد میگویند راحت شد...

براستی مگر ما چگونه زندگی میکنیم که با مرگ راحت میشویم...؟

ما امروز خانه های بزرگ اما خانواده های کوچکتر داریم...

مدارک تحصیلی بالاتراما مدارک عمومی پایین تر داریم...

اگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتری داریم...

بدون ملاحظه ایام را میگذرانیم...

خیلی کم میخندیم...خیلی تند رانندگی میکنیم...

خیلی زود عصبانی میشویم...

تا دیروقت بیدار میمانیم....خیلی خسته از خواب برمیخیزیم...

خیلی کم مطالعه میکنیم...خیلی زیادصحبت میکنیم...

ب اندازه کافی دوست نداریم و خیلی زیاد دروغ میگوییم...

زندگی ساختن را یادگرفته ایم اما زندگی کردن را نه...

ماساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاهتر...

بیشترخرج میکنیم اما کمتر داریم...بیشتر میخریم امل کمتر لذت میبریم...

ما تا ماه رفته برگشته ایم اماقادر نیستیم برای ملاقات عزیزی از یک سوی خیابان به ان سو برویم...

فضای بیرون را فتح کرده ایم امافضای درون را نه...

بیشتربرنامه ریزی میکنیم اما کمتر ب انجام میرسانیم...

عجله کردن را اموخته ایم و صبرکردن را نه...

مگر بیشتر از یک بار در زندگی فرصت داریم....؟




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 26 بهمن 1393

 

 

به چه مانند کنم موي پريشان ترا ؟
به دل تيره شب ؟
به يکي هاله ي دود ؟
يا به يک ابر سياه
که پريشان شده و ريخته بر چهره ي ما ؟
***
به چه مانند کنم حالت چشمان ترا ؟
به يکي اختر رخشنده به دامان سپهر ؟
يا به الماس سياهي که بشويندش در جام شراب ؟
***
به چه مانند کنم سرخي لبهاي ترا ؟
به يکي لاله ي شاداب که بنشسته به کوه ؟
به شرابي که نمايان بود از جام بلور ؟
به صفاي گل سرخي که بخندد در باغ ؟
به شقايق که بود جلوه گر بزم چمن ؟
يا به ياقوت درخشاني در نور چراغ ؟
***
به چه مانند کنم ؟
من ندانم
به نگاهي تو بگو
به چه مانند کنم ...؟

                                                                     مهدی سهیلی



نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 19 بهمن 1393

آدم مذهبی
ﺁﺩﻡ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ، ﭘﺎﯾﺒﻨﺪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭ ﻋﻘﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ، ﻫﯿﭻ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺰ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .... ﺁﺩﻡ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﻧﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﺍﺯﻫﺮ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺁﺋﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺋﯿﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ، ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﮐﯿﺸﺎﻧﺸﺎﻥ، ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭﻧﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﺮﺳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ ! ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ، ﮐﺎﻓﺮ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺰ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ ... ﺁﺩﻡ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺧﺪﺍ، ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. پرفسور سمیعی


نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 13 بهمن 1393

عشق خدا و انسان
ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ؟ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺍﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻫﯿﻢ، ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮐﻨﺎﺭﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ؟ ﺑﻌﺪﺍﺯﺑﺤﺜﻬﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ : ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﺩﻭﻧﻔﺮﺍﺯﯾﮑﺪﯾﮕﺮﻋﺺﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻗﻠﺒﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯﯾﮑﺪﯾﮕﺮﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭﻧﺪ ﺩﺍﺩﺑﺰﻧﻨﺪ،،ﻫﺮﭼﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ،ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮﺍﺳﺖ ﻭﺍﻧﻬﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﮐﻨﻨﺪ ﺳﭙﺲ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﺩﻭﻧﻔﺮﻋﺎﺷﻖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ؟ ﺍﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﻣﯽ ﺑﺎﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﻗﻠﺒﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺳﺖ ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮﺑﯿﺸﺘﺮﺷﺪ ﺣﺘﯽ ﺣﺮﻑ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﻫﻢ ﺑﺎﻫﻢ ﻧﻤﯿﺰﻧﻨﺪﻭﻓﻘﻂ ﺩﺭﮔﻮﺵ ﻫﻢ ﻧﺠﻮﺍ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪﻭﻋﺸﻘﺸﺎﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﻣﯿﺸﻮﺩ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺣﺘﯽ ﻧﺠﻮﺍﻫﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪﻭﻓﻘﻂ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﺧﺪﺍ ﻫﯿﭻ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺩﺭﺍﻭﺝ ﻫﻤﻪ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻫﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺯﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﻭﺣﺮﻑ ﺑزنی...


نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 13 بهمن 1393

هدیه کنیم برای اموات




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 6 بهمن 1393



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به هستی مي باشد.