وارد داروخانه شدم و منتظر بودم تا نسخه ام را تحویل دهند.
فردی وارد شد و با لهجه ای ساده و روستایی پرسید:
کرم ضد سیمان دارین؟
فروشنده با لحنی تمسخر آمیز پرسید:
کرم ضد سیمان؟؟ بله که داریم.
کرم ضد تیر آهن و آجر هم داریم حالا ایرانیشو میخوای
یا خارجی؟؟
اما گفته باشم خارجیش گرونه ها
مرد نگاهش را به دستانش دوخت و آنها را رو به صورت
فروشنده گرفت و گفت:
از وقتی کارگر ساختمون شدم دستام زبر شده، نمی تونم صورت دخترمو ناز کنم
اگه خارجیش بهتره، خارجی بده
متصدی داروخانه لبخند روی لباش یخ زد..
چه حقیر و کوچک است آن کسی که به خود مغرور است!
چرا که نمی داند بعد از بازی شطرنج، شاه و سرباز همه در
یک جعبه قرار می گیرند.
جایگاه شاه و گدا
دارا و ندار قبر است.
نظرات شما عزیزان: