هستی

می ترسیم...... اما داستان جالب "خر" با سواد خسته ام .... عشق چیست؟ حوصله نداری شیشه مانیتورت رو تمیز کنی ؟؟ بوی محرم "ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻣﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ " شعری تقدیم به همسران جامانده‌ی حاجیانی که در منا جان باختند حسین پناهی.... از زندگی لذت ببر هدیه از یک دوست خوب


ساده که میشوی
 
همه چیز خوب میشود
 
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
هوای شهرت
آدمهای اطرافت
حتی دشمنت
 
 
یک آدم ساده که باشی
 
برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست
که قیمت تویوتا لندکروز چند است
فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد
 
مهم نیست
نیاوران کجاست
شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه
کدام حوالی اند
 
رستوران چینی ها
گرانترین غذایش چیست
 
 
ساده که باشی
 
همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود
همیشه لبخند بر لب داری
بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی
زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی
 
آدم برفی که درست میکنی
شال گردنت را به او میبخشی
 
 
ساده که باشی
 
همین که بدانی بربری و لواش چند است
کفایت میکند
نیازی به غذای چینی نیست
آبگوشت هم خوب است
ساده که باشی
 
 
 
آدمهای ساده را دوست دارم
بوی ناب آدم میدهند




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 19 اسفند 1391

شعری زیبا از فروغ

 

دل من می سوزد      

که قناری ها را پر بستند

که پر پاک پرستو ها را بشکستند، 

وکبوتر ها را،آه کبوتر ها را... 

دل من در دل شب

خواب پروانه شدن می بیند 

مهر در صبحدمان داس به دست

 خرمن خواب مرا می چیند...

شیشه ی پنجره را باران شست! 

  از دل من اما

  چه کسی نقش تورا خواهد شست؟

اسمان سربی رنگ...

من درون قفس سرد اتاقم بی نگ 

 می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای  باران  باران

 پر مرغان نگاهم را شست...

 



 




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 14 اسفند 1391

آري

 
 
 
 
آری از پشت کوه آمده ام…
چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم
می گویند: از پشت کوه آمده!
ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 14 اسفند 1391

خداراشكركه لباسهايم برايم تنگ شده !

 


god خدا را شکر که لباسهایم برایم تنگ شده !

 

 

متن زیر واقعا خواندنی و متفکرانه است…

 

 

 

زنی که عادت داشت هر روز صبح بابت چیزهایی که خداوند به او داده است از خدا شکر کند، یکی از روزها نوشت:

خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم، این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است! خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است، این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند! خدا را شکر که مالیات می پردازم این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم! خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم! خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم این یعنی توان سخت کار کردن را دارم!

خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره‌ها را تمیز کنم این یعنی من خانه ای دارم! خدا را شکر که در جایی دور جای پارک پیدا کردم این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم موتری برای سوار شدن! خدا را شکر که سر و صدای همسایه‌ها را می شنوم این یعنی من توانائی شنیدن دارم! خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم! خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم این یعنی من هنوز زنده ام! خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم این یعنی به یاد آورم که اکثر اوقات سالم هستم! خدا را شکر که خرید هدایای سال جیبم را خالی می کند این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم!

بر روی هر پله ای که باشی خدا یک پله از تو بالاتر است، نه بخاطر آنکه خداست چون می خواهد دستت را بگیرد و آرامش آنست که بدانی در هر گام دست تو در دست خداست.

خدای من عظمتت رو شکر




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 7 اسفند 1391



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به هستی مي باشد.