هستی

می ترسیم...... اما داستان جالب "خر" با سواد خسته ام .... عشق چیست؟ حوصله نداری شیشه مانیتورت رو تمیز کنی ؟؟ بوی محرم "ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻣﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ " شعری تقدیم به همسران جامانده‌ی حاجیانی که در منا جان باختند حسین پناهی.... از زندگی لذت ببر هدیه از یک دوست خوب


 




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 29 آذر 1393

در جستجوی زیبایی نباشید

547965f847636xet.jpg

در جستجوی زیبایی نباشید.
زیبا فکر کنید.
زیبا ببینید.
و زیبا بشنوید.
آنگاه خود، خالق زییایی هستید.

 




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 26 آذر 1393

 



نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 24 آذر 1393

کربلا
 




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 23 آذر 1393

برای جا ماندگان اربعین

 

از عزادارانی که قسمتشون نشد برن کربلا دعوت میکنیم

که یک دل سیر گریه کنند برای

حضرت رقیه که اونم اربعین کربلا نرفت!!!

 

 




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 19 آذر 1393

http://mj1.persianfun.info/img/93/1/ElhamBakhsh19/6.jpg




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 16 آذر 1393

پشت چراغ قرمز

پسرکی با چشمان معصوم و دستانی کوچک گفت :

چسب زخم نمی خواهید ؟

پنچ تا ، صد تومن ،

آهی کشیدم و با خود گفتم :

تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم ،

نه زخم های من خوب می شود نه زخم های تو ... 

حسین پناهی




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 16 آذر 1393




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 16 آذر 1393

 

 




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 16 آذر 1393

به قول یک خانم محترم

سالهاست زن بودن را فراموش كرده ام! در عوض  راننده خوبی شده ام! حسابدار خبره، مأمور خريد زرنگ، مدير توانمند، باربر قوى، استراتژيست باهوشى شده ام!

اما ديگر خودم نيستم! 

مدت زیادی است که در خودم گم شده ام!

چه كسی مرا به عرصه های مردانه کشاند؟! در حالی که شانه هايم، بازوانم و زانوهايم هنوز زنانه اند!

هنوز برای مرد شدن ساخته نشده ام 

افسوس كه ناآگاهانه مدتهاست به مرد بودنم افتخار می کنم! 

فراموش کرده ام که زن بودن اوج افتخار است!

صبرم، عواطفم، هنرم ارزشمندتر از چیزهایی است كه به دست آورده ام! 

دلم برای نوه هايم می سوزد، چه كسی می خواهد به دخترانم مادر بودن را بياموزد! 

خانه ها بی مادر شده اند!

مردان ديگر نگران هزینه های زندگی نیستند! نگران خريد، دير رسيدن بچه ها، آينده خانواده و ... نیستند!

به لطف مرد شدن ما آنها فرصت زيادی برای سرگرمي پیدا کرده اند! 

بهشت زير پايمان بود! ولی اکنون در جهنم دوگانگی می سوزیم؟!

دلم خیلی برای زن بودنم تنگ شده است.  

 

تقدیم به بانوان سرزمینم




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 11 آذر 1393

بارش زیبای برف ( امروز)




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 11 آذر 1393

بعضی از آدمها پر از مفهوم هستند
پر از حس های خوبند
پر از حرف های نگفته ان
وقتی هم که نیستند باز هم هستند
یادشان . خاطرشان . حس های خوبشان




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

لنگه کفش

پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت میرفت به علت بی توجهی یک لنگ کفش ورزشی وی از پنجره قطار بیرون افتاد مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف می خوردند ولی پیرمرد بی درنگ لنگه دیگر کفشش را هم بیرون انداخت همه تعجب کردند.... پیرمرد گفت: یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف می شود ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد . چقدر خوشحال خواهد شد.... نتیجه داستان :ببخشید و لبخند بزنید تا بتوانید راحت تر فراموش کنید




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

کوچه لیلا

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او پرز لیلا شد دل پر آه او

گفت یارب از چه خوارم کرده ای

برصلیب عشق خوارم کرده ای

جام لیلا رابه دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

نشترعشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم ،می زنی

خسته ام زین عشق ، دل خونم مکن

من که مجنونم تومجنونم مکن

مرد این بازیچه ،دیگر نیستم این تو لیلای تو.........من نیستم

دل مجنون دیکر از عشق زمینی قطع امید میکند وخالصانه پروردگار مهربانش را که منتظر اوست می خواند که در حدیث آمده است اگر بنده می دانست که خدا چقدر اورا دوست می دارد وعاشقش است از شوق او هر دم جان می داد

گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگ وپیدا وپنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم ونشناختی؟

عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق ،یک جا باختم

کردمت آواره ی صحرا نشد. گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم درحسرت یک یاربت، غیر لیلا بر نیامد ازلبت

روزوشب اورا صداکردی ولی

دیدم امشب بامنی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی، در حریم خانه ام در میزنی

درنهایت لیلی از راه می رسد وخداوند بامجنون حسن ختام می کند.

حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود

مردراهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلاکشته راهت کنم




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 10 آذر 1393

64965217719713539765.jpg




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 8 آذر 1393

یا خیرالرازقین
 


روزی حضرت سلیمان (ع )،

نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه سبوسی

 حمل می کرد .

در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد

 مورچه به داخل دهان او وارد شد ،

 سلیمان مدتی به فکر فرو رفت ناگاه دید

آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد

 مورچه از دهان او بیرون آمد،

 سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت

او را پرسید. مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا

سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند .

خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود

و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده 

مرا درون آب دریا به سوی آن کرم ببرد

و من خود را به آن کرم می رسانم و دانه را نزد او می گذارم  

و سپس باز می گردم 




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 5 آذر 1393

جهالت تا کجا.....؟ خدا کجاست؟؟

 

  جهالت کاری کرد که  پیرزن ایرانی گاو خود را بفروشد تا مشرف مکه شود،   

  تا عرب از شتر به لامبور گینی و از چادر به برج برسد  

                        و مردم ما سعادت را دو دستی به اعراب تقدیم کنند

                                                   که شاید سعادت خود در دنیای دیگر یابند. 

 آیا می دانید خدا کجاست؟.........

 

                              

خدا در قلب مادریست که برای مداوای فرزندش کلیه اش را می فروشد

و خدا در قلب کودکیست که در همسایگی حاجی از فقر ناله می کند و

حاجی در بین عربها به دنبال خدا می گردد.

 




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 5 آذر 1393

چند نفر میرن دزدی.صاحبخونه میآد همه می رن تو گونی

صاحبخونه لگد می زنه به یکی از گونی ها یارو صدای نون خشکه درمیاره!

به یکی دیگه میزنه طرف صدای گردو درمیاره!

به کی دیگه میزنه صدا نمیده دوباره میزنه صدا نمیده

ایندفعه محکم میزنه به گونی، یارو میاد بیرون میگه نمی فهمی آرده آرد! :lol: :lol:




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393

این روزها
 


گفتن دوستت دارم !
آنـقدر ساده است که می شود آن را
از هر رهگذری شنید
اما فهمش
یکی از سخت ترین کارِهای دنیاست
سخت است اما زیبا !
زیباست
برای اطمینانِ خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی ...
هر دوره گردی "لیلی" نیست
هر رهگذری "مجنون "
و تو شریک زندگی هرکسی نخواهی شد !
_تا بفهمی و بفهمانی ...
اگر کسی آمد و هم‌نشینت شد
در چشمانش باید
ردِ آسمان، ردِ خدا باشد
و باید برایش
از "من" گذشت
تـا به "ما" رسید ...




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393

انسانها دنیایی دارند شبیه خودشان...

برای شناختنشان باید جای آنها قدم بزنیم...

این نهایت بی انصافیست که راجع به دنیای انسانها....

با نگاه خودمان قضاوت کنیم...




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 4 آذر 1393

 

تبریک تولد, متن زیبا, اس ام اس تبریک تولد, متن های عاشقانه

 

همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است

چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان

فقط ساده می توانم بگویم آیدا جان  تولدت مبارک




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 3 آذر 1393

در زمینی که ضمیرِ من و توست

از نخستین دیدار، هر سخن، هر رفتار

دانه هاییست که می افشانیم

برگ و باریست که می رویانیم

آب و خورشید و نسیمش «مِهـــر» است

گر بدان گونه که بایست به بار آیـَد

زندگی را به دل انگیزترین چهره بیــارایَد...

 

"فریدون مشیری"

 




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 2 آذر 1393



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به هستی مي باشد.