هستی

می ترسیم...... اما داستان جالب "خر" با سواد خسته ام .... عشق چیست؟ حوصله نداری شیشه مانیتورت رو تمیز کنی ؟؟ بوی محرم "ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻣﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ " شعری تقدیم به همسران جامانده‌ی حاجیانی که در منا جان باختند حسین پناهی.... از زندگی لذت ببر هدیه از یک دوست خوب


خدا کند که بیایی

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی 
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی 
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی 
فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی 
ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی 
نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی 
تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی 
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی 
به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی 
ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی،خدا کند که بیایی




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 12 خرداد 1394

 

 

 

تــاوان حــرف هــایـی که نـمی تــوانیــم بــزنیــم…


تــاوان حــرف هــایـی که نـمی تــوانیــم بــزنیــم…

موهای سفیدی ست که لابلای موهایمان داریم …

ولی بـه همه می گوییــم ارثیست…!

اگر عقل امروزم را داشتم کارهای دیروزم را نمی کردم

ولی اگر کارهای دیروزم را نمی کردم عقل و تجربه امروزم را نداشتم !!

رنجهـایــم را داخل کیـسـه ریـختــم و دم در گــذاشتــم اما ،

فرشتگان بـــرایـم باز فرستــادند

معطــر بـه عطــر بهشتـی …

تا هرگز یادم نرود روزی همین رنجها بود که راه نجات را به من آموخت

همین رنجها بــود که راه درست زیـستن را بـه من هــدیــه داد

رنجهــایــم را بوسه میـــزنــم و در صنــدوق گنجهــایـم میگــذارم

گــذر زمــان جـواهــرشــان میکنــد

 
 


 


 



نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 3 خرداد 1394


 



 
iVgae
i0pvq
 
 
شعبان که مه سرور هر مرد و زن است 
تابان ز وجود جلوه ی چهار تن است 
هم مولد سجاد و اباالفضل و حسین 
هم مولد پاک حجت بن الحسن است
 
yBU0m
مگر نه با ولادت تو، عشق متولد شد، رشادت رشد کرد، شهامت رنگ گرفت، ایثار معنا؛ شهادت، قداست؛ و خون، آبرو گرفت؟مگر نه با ولادت تو، زلال ترین تقوا از چشمه سار وجود جوشید؟ مگر نه با ولادت تو "موج"، موجودیت یافت؟مگر نه این که " نسیم" با تولد تو متولد شد و مگر نه " صاعقه" اولین نگاه تو در گهواره بود و مگر نه "عشق" در کلاس تو، درس می خواند و مگر نه " ایثار" به تو مقروض شد و مگر نه " آفرینش" از روح تو جان گرفت؟پس چرا ما خبر " ولادت"  تو را هم که می شنویم، بغض گلویمان را می فشرد؟  



نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 3 خرداد 1394



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به هستی مي باشد.