سورپرایز!!!!!!!!!!!!!!!!
هستی

می ترسیم...... اما داستان جالب "خر" با سواد خسته ام .... عشق چیست؟ حوصله نداری شیشه مانیتورت رو تمیز کنی ؟؟ بوی محرم "ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻣﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ " شعری تقدیم به همسران جامانده‌ی حاجیانی که در منا جان باختند حسین پناهی.... از زندگی لذت ببر هدیه از یک دوست خوب


سورپرایز!!!!!!!!!!!!!!!!


 




یه روز یه دختر جوون سوار اتوبوس شد و کنار یک راهب با خدا و زیبا نشست ..... و خیلی بی ادبانه و با تکبری خاص و بی مقدمه از آن مرد با دین خواست که باهاش سکس داشته باشه....... !!!!  
مرد راهب با خجالت و شرم سریع جواب رد داد  و پیاده شد......
راننده اتوبوس قضیه رو فهمید و به دختر گفت: من میدونم چطور میتونی با اون سکس داشته باشی..... اگه بخواهی به تو خواهم گفت! 

 اون راهب هر نیمه شب میره به قبرستان قدیمی و دعا میکنه تا خدا گناهانی که در گذشته انجام داده ببخشه و تو باید مثل فرشته‌ها لباس بپوشی و بهش بگی :خدا اون رو بخشیده .....!!

 دختر افاده ای  پوز خندی زد و  به فکر فرو رفت و خلاصه به نزدیکترین فروشگاه لباس رفت ...... 
 نیمه شب دختر آماده شد و به قبرستون رفت و دید راهب زانو زده و مشغول دعا کردنه
دختر گفت: ببين خدا دعاتو شنیده و اگه میخوای بخشیده بشی باید با من سکس کنی !!
راهب ابتدا نگران شد ولی قبول کرد  ..... 
 
 وقتی کارشون تموم شد دختر پرید و ماسکشو در آورد و  گفت:
/س/و/ر/پ/ر/ایز! منم همون دختر صبح ..... دیدی حریف من  نشدی ..... من هر آنچه بخواهم رو به دست میاررررررررررررم!
راهب هم پرید، ماسکشو درآورد و گفت:
/س/و/ر/پر/ایز! اینم منم راننده اتوبوس!!!!!!!!!!!!!!!!


نظرات شما عزیزان:

fatemeh
ساعت10:12---3 دی 1391
سلام عزیزم وب فوق العاده ای داری.خیلی خوشم اومد به وب منم سر بزن ونظرت رو بگو .منتظرم...

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 29 آبان 1391



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به هستی مي باشد.