هستی

می ترسیم...... اما داستان جالب "خر" با سواد خسته ام .... عشق چیست؟ حوصله نداری شیشه مانیتورت رو تمیز کنی ؟؟ بوی محرم "ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻣﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ " شعری تقدیم به همسران جامانده‌ی حاجیانی که در منا جان باختند حسین پناهی.... از زندگی لذت ببر هدیه از یک دوست خوب


تجسم شیرین مردانی که دو همسری را در خیال خود می پرورانند!

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 14 آذر 1391

ملاک رفتار است یا احساس ؟




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391

دلم برای کودکیم تنگ شده ....

 


دلم برای کودکیم تنگ شده….


برای روزهایی که باور ساده ای داشتم


همه آدم ها را دوست داشتم…


مرگ مادر “کوزت” را باور می کردم و از زن “تناردیه” کینه به دل می گرفتم


مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر “هاچ” گم نشود…


دلم می خواست “ممُل” را پیدا کنم


از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال “وروجک” می گشتم


تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود


دلم برای خدا تنگ شده …


خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم…


دلم برای کودکیم تنگ شده …

شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت…




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391

خـــــــــــدایـــــــا


خـــــــــــدایـــــــا

قــــربون دســتـــت

مــیشه بگــــی دکمـــه کنـــسلــش کجاست ؟!

به اندازه کافـــــــی بـــدبختـــــی دانـــلود کـــردیم بســـه دیـــگــه …




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 13 آذر 1391

تو هیچی نمی شی !!!!

ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻠﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪﻧﺎﻇﻢ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﺮﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪ : ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﯽ ، ﻫﯿﭽﯽ
ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ،ﺁﺏ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﺧﻮﺍﺳﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺍﻣﺎ ، ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﺑﺮﮔﻪ ﻣﺠﺘﺒﯽ ، ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻣﻌﻠﻢ ﻫﺎ ﻣﯽ ﮔﺸﺖﺍﺷﮏ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺑﯿﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ.

ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺛﻠﺚ ﺍﻭﻝ :
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﯾﮏ ﻣﺜﺎﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺗﻬﯽ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﯾﺪ
ﺟﻮﺍﺏ :ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﻣﺎ
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﻋﻀﻮ ﺧﻨﺜﯽ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ؟
ﺟﻮﺍﺏ : ﺣﺎﺝ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺁﻗﺎ ، ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﺵ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﯿﺞ ﺗﺎﺛﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩﻭ ﮔﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺗﻌﺪﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﺟﻮﺍﺏ : ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﭘﯿﻨﻪ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭﻡﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻻﻋﻼﺝ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻣﺎﺳﺖ
ﻣﻌﻠﻢ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺍﺷﮑﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﺪ
ﺟﻮﺍﺏ : ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﯼ ﯾﻌﻨﯽ ، ﯾﻌﻨﯽ ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ، ﺍﺯ ﻣﺎﺑﻬﺘﺮﺍﻥﺍﺻﻼ ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﯼ ﮐﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻭ ﺗﻤﺠﯿﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ... ﺍﻟﻬﯽ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺑﺨﺶ ﭘﺬﯾﺮﯼ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﺟﻮﺍﺏ : ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺁﻗﺎﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﯼﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻟﻪ ﺳﺎﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﻓﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﺳﺌﻮﺍﻝ : ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﻘﻄﻪ ﭼﻪ ﺧﻄﯽﺍﺳﺖ ؟
ﺟﻮﺍﺏ : ﺧﻂ ﻓﻘﺮ ، ﮐﻪ ﺗﻮﻟﺪ ﻟﯿﻼ ، ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺭﺍ ، ﺳﺮﯾﻌﺎ ﺑﻪ ﻣﺮﮔﺶ ﻣﺘﺼﻞ ﮐﺮﺩ.

ﺑﺮﮔﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﮐﻤﯽ ﺧﯿﺲ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻏﯿﺮ ﺧﻮﺍﻧﺎ ،ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺛﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺑﻮﺩ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﯾﺎﺿﯽ ، ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﺪﺍﺩ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﺍ ﺗﺎ ﮐﺮﺩ ، ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻟﺮﺯﺍﻧﺶ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﺁﻗﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ :
ﮔﻔﺘﯿﺪ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﯿﻢ ؟ ﻫﯿﭽﯽ ؟ﺑﻌﺪ ﻋﻘﺐ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺖ ، ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﮔﻢ ﺷﺪ...


 
 
 




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 12 آذر 1391

زنده یاد قیصر امین پور

 

صبح یک روز سرد پائیزی - روزی از روز های اول سال

بچه ها در کلاس جنگل سبز - جمع بودند دور هم خوشحال

بچه ها غرق گفتگو بودند - بازهم در کلاس غوغا بود

هریکی برگ کوچکی در دست! - باز انگار زنگ انشاء بود

تا معلم ز گرد راه رسید - گفت با چهره ای پر از خنده

باز موضوع تازه ای داریم - آرزوی شما در آینده

شبنم از روی برگ گل برخواست - گفت میخواهم آفتاب شوم

ذره ذره به آسمان بروم - ابر باشم دوباره آب شوم

دانه آرام بر زمین غلتید - رفت و انشای کوچکش را خواند

گفت باغی بزرگ خواهم شد - تا ابد سبز سبز خواهم ماند

غنچه هم گفت گرچه دل تنگم - مثل لبخند باز خواهم شد

با نسیم بهار و بلبل باغ - گرم راز و نیاز خواهم شد

جوجه گنجشک گفت میخواهم - فارغ از سنگ بچه ها باشم

روی هر شاخه جیک جیک کنم - در دل آسمان رها باشم

جوجه کوچک پرستو گفت: - کاش با باد رهسپار شوم

تا افق های دور کوچ کنم - باز پیغمبر بهار شوم

جوجه های کبوتران گفتند: - کاش میشد کنار هم باشیم

توی گلدسته های یک گنبد - روز و شب زایر حرم باشیم

زنگ تفریح را که زنجره زد - باز هم در کلاس غوغا شد

هریک از بچه ها بسویی رفت - ومعلم دوباره تنها شد

با خودش زیر لب چنین میگفت: - آرزوهایتان چه رنگین است

کاش روزی به کام خود برسید! بچه ها آرزوی من اینست




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 12 آذر 1391

زنده یاد قیصر امین پور

 

چرا مردم قفس را آفریدند ؟
چرا پروانه را از شاخه چیدند ؟
چرا پروازها را پر شکستند ؟
چرا آوازها را سر بریدند ؟
.
پس از کشف قفس ، پرواز پژمرد
سرودن بر لب بلبل گره خورد
کلاف لاله سر در گم فرو ماند
شکفتن در گلوی گل گره خورد
.
چرا نیلوفر آواز بلبل
به پای میله های سرد پیچید ؟
چرا آواز غمگین قناری
درون سینه اش از درد پیچید ؟
.
چرا لبخند گل پرپر شد و ریخت ؟
چه شد آن آرزوهای بهاری ؟
چرا در پشت میله خط خطی شد
صدای صاف آواز قناری ؟
.
چرا لای کتابی ، خشک کردند
برای یادگاری پیچکی را ؟
به دفتر های خود سنجاق کردند
پر پروانه و سنجاقکی را ؟
.
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمان ها
به روی ما همیشه باز باشد
.
خدا بال و پر و پروازشان داد
ولی مردم درون خود خزیدند
خدا هفت آسمان باز را ساخت
ولی مردم قفس را آفریدند

 




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 12 آذر 1391

 

[تصویر:  6lnnj2izess5y7v89by.gif] 

غم دنيارو بيخيال غصه فردارو بيخيال

بزن بالا نوش جونتامشبهرو بابا بيخيال

کلاس ملاسو بيخيالليسانس ميسانسو بيخيال

بيا وسط قرش بده ما آس وپاسيم بيخيال



نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 11 آذر 1391


 

دلم تنگه کوچه های باريک خدا است، دلم تنگ صدای پروردگار است
خدای خوبم من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی ات نداری !
من خدایی چون تو دارم و تو چون خودت نداری!
تو رو از تو گدایی می کنم .
خدا رو دوست دارم و میخوام فقط اون عشقم باشه سالها بدنبال گمشده ام میگشتم و حال میدانم او کیست امیدوارم هیچوقت بحال خود رهایم نکند...که بدون او هیچم هیچ....
و من دلم تنگ رحمت است، دلم تنگ لحظه ای فقط لحظه ی توبه و

نيايش با خلوص پاک است.



خدایا من اگر بد کنم تو را بندگان خوب فراوان است

اما اگر تو مدارا نکنی و نبخشی مرا خدای دیگر کجاست؟






نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 11 آذر 1391

اگر مردها مشاور ازدواج باشند!!


 
 



>>مشاور عزیز
>>امیدوارم بتوانید به من کمک کنید. چند روز پیش من از خانه خارج شدم تا به سر کارم بروم. هنوز از خانه دور نشده بودم که ماشینم خراب شد و مجبور شدم دراین سرمای استخوان سوزتا خانه پیاده برگردم. وقتی وارد خانه شدم نتوانستم آنچه را می بینم باور کنم. دختر همسایه توی بغل شوهرم بود!
>>من 32 ساله هستم، شوهرم 34 ساله است و دختر همسایه فقط 19 سال دارد. ما 10 سال است که ازدواج کرده ایم. شوهرم اعتراف کرد که از شش ماه پیش با دختر همسایه رابطه دارد.
>>مشاور عزیز. من نگران و دل شکسته هستم و شدیداً به کمک شما نیاز دارم. لطفاً به من کمک کنید.
>>ارادتمند، شیلا



>>پاسخ مشاور:
>>شیلای عزیز
>>من درد شما را می فهمم. خراب شدن ماشین دراین سرمای سخت زمستانی مشکل بزرگی است. با توجه به آنچه که توضیح دادی، احتمال می دهم مشکل از موتور باشد. لوله های بنزین را چک کن که آشغال تویشان گیر نکرده باشد. اگر تمیز هستند، شاید پمپ بنزین اشکال پیدا کرده باشد. اگر آن هم نبود باید انژکتور را چک کنی. امیدوارم توانسته باشم به تو کمک کنم.
>>ارادتمند، مشاور




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 8 آذر 1391

اولین ها چه کسانی بودند؟؟؟؟؟

 

1.
 2. 
اولین مردمانی که فقط به
 گذشته بسیار بسیار دور خود افتخار 
 می‌کنند ولی چیزی در ۵۰۰ سال اخیر
 برای دنیا نداشته‌اند ، ایرانیان
 بودند


3. 
اولین مردمان دنیا که در خانواده های دیکتاتور و پدر سالار
 زندگی می کردند و انتظار  حکومت دموکرات داشتند !ایرانیان بودند 



4. 
اولین مردمانی که در
  اولین صادرات به کشورهای شمالی
 ایران به جای حنا، خاک رنگی
 فروختند، ایرانیان بودند 


5. 
اولین مردمانی که کشف
  کردند دروغگویی و ریا و کلک‌بازی
 برای موفقیت ضروری است، ایرانیان
 بودند 

 

 




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 6 آذر 1391

چرا دهه اول ماه محرم عزاداری می کنیم؟

اولا: با آغاز مام محرم مصائب امام حسین (ع) ویارانش تداعی می شود وسیره ائمه علیهم السلام نیز   احیای دهه محرم بود همان طوری که  امام رضا (ع) می فرمایند  کان أبی إذا دخل شهر المحرم  لا یری ضاحکا و کانت الکآبة تغلب علیه حتی یمضی منه عشرة أیام فإذا کان یوم العاشر کان ذلک الیوم یوم مصیبته وحزنه وبکائه ویقول: هو الیوم الذی قتل فیه الحسین صلی الله علیه.

 

 

یعنی:  وقتی ماه محرم فرا می رسید  در پدرم امام کاظم علیه السلام آثار شادی  دیده نمی شد و همواره غمگین بودند ،  روز دهم ، روز مصیبت و اندوه و گریه او بود و می فرمود : در این روز بود که حسین علیه السلام را به شهادت رساندند.
 
امالی صدوق، ص ۷۸ و بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۲۸۴٫
 
ثانیا: در عرف رسم براین است که  تجلیل از خاطره خوب و یا تلخ به صورت دهه برگذار می شود مانند دهه فجر و دهه ولادت رسول اکرم (ص) و  دهه فاطمیه و غیره.
 
ثالثا: به خاطر  این که در طول ده روز فرصت مناسی باشد برای  تبین اهداف عالی حضرت سید الشهداء علیه السلام و فلسفه سوگواری برای آن حضرت مانند:
 
۱ .  حیات مجدد اسلام  واحیای سنت .
 
۲ .  حفظ مکتب و شریعت بود .
 
۳ .  تحکیم باورهای دینی مردم با آشنا شدن توده هابا معارف دینی.
 
۴ .  پیوند عمیق عاطفی میان امت والگوهای راستین.
 
۵ .  اعلام وفاداری نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 1 آذر 1391

راز شش گوشه بودن ضریح امام حسین (ع)


چرا برخلاف ضریح و مرقد امان دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا (ع) شش گوشه ساخته شده است.

 

 

در این باره روایت های گوناگونی وجود دارد. اما مجموع این روایت ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» آورده است. او در بخشی از این کتاب نام ۱۷ نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و  نوشته است:«آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السّلام ـ آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ (علی اکبر) از جملة آنان است.برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ نزدیک‌ترین محل است.»

در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: «امام سجاد ـ علیه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند. پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس ـ علیه السّلام ـ رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد. سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرزندش علی اکبر ـ علیه السّلام ـ است؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در اینباره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.
بنابراین به نظر می رسد گوشه های اضافی ضریح مطهر امام حسین(ع) محل دفن پسر بزرگ ایشان یعنی حضرت علی اکبر(ع) باشد و محل دفن  نوزاد شش ماهه اباعبدالله الحسین(ع) یعنی علی اصغر(ع) نیز روی سینه پیکر مطهر امام حسین(ع) باشد.




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 1 آذر 1391




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 30 آبان 1391

خداحافظ ای شعر شب های روشن


 

خداحافظ ای شعر شب های روشن

سلام ای غروب غریبانه ی دل

سلام ای طلوع سحرگاه رفتن

سلام ای غم لحظه های جدایی

خداحافظ ای شعر شب های روشن

خداحافظ ای قصه ی عاشقانه

خداحافظ ای آبی روشن عشق

خداحافظ ای عطر شعر شبانه

خداحافظ ای همنشین همیشه

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته

تو تنها نمی مانی ای مانده بی من

تو را می سپارم به دل های خسته

تو را می سپارم به مینای مهتاب

تو را می سپارم به دامان دریا

اگر شب نشینم اگر شب شکسته

تو را می سپارم به رویای فردا

به شب می سپارم تو را تا نسوزد

به دل می سپارم تو را تا نمیرد

اگر چشمه واژه از غم نخشکد

اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من

خداحافظ ای سایه سار همیشه

اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

خداحافظ ای نوبهار همیشه




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 30 آبان 1391

کارت پستال های زیبا با موضوع پروردگار www.taknaz.ir




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 30 آبان 1391

سورپرایز!!!!!!!!!!!!!!!!


 




یه روز یه دختر جوون سوار اتوبوس شد و کنار یک راهب با خدا و زیبا نشست ..... و خیلی بی ادبانه و با تکبری خاص و بی مقدمه از آن مرد با دین خواست که باهاش سکس داشته باشه....... !!!!  
مرد راهب با خجالت و شرم سریع جواب رد داد  و پیاده شد......
راننده اتوبوس قضیه رو فهمید و به دختر گفت: من میدونم چطور میتونی با اون سکس داشته باشی..... اگه بخواهی به تو خواهم گفت! 

 اون راهب هر نیمه شب میره به قبرستان قدیمی و دعا میکنه تا خدا گناهانی که در گذشته انجام داده ببخشه و تو باید مثل فرشته‌ها لباس بپوشی و بهش بگی :خدا اون رو بخشیده .....!!

 دختر افاده ای  پوز خندی زد و  به فکر فرو رفت و خلاصه به نزدیکترین فروشگاه لباس رفت ...... 
 نیمه شب دختر آماده شد و به قبرستون رفت و دید راهب زانو زده و مشغول دعا کردنه
دختر گفت: ببين خدا دعاتو شنیده و اگه میخوای بخشیده بشی باید با من سکس کنی !!
راهب ابتدا نگران شد ولی قبول کرد  ..... 
 
 وقتی کارشون تموم شد دختر پرید و ماسکشو در آورد و  گفت:
/س/و/ر/پ/ر/ایز! منم همون دختر صبح ..... دیدی حریف من  نشدی ..... من هر آنچه بخواهم رو به دست میاررررررررررررم!
راهب هم پرید، ماسکشو درآورد و گفت:
/س/و/ر/پر/ایز! اینم منم راننده اتوبوس!!!!!!!!!!!!!!!!



نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 29 آبان 1391

غریبه آشنا

غریبه آشنا

توازشهرغریب بی نشونی اومدی

توبااسب سفیدمهربونی اومدی

توازدشتای دوروجاده های پرغبار

برای همصدایی همزبونی اومدی

توازراه می رسی پرازگردوغبار

تموم انتظارمیادهمرات بهار

چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت

چه خوبه پاک کنم غباروازتنت

غریبه آشنا دوستت دارم بیا

منوهمرات ببر به شهر قصه ها

بگیردست منو تواون دستا

چه خوبه سقفمون یکی باشه باهم

بمونم منتظرتابرگردی پیشم

توزندونم باتومن آزادم

غریبه آشنا دوستت دارم بیا

می شینم میشمرم روزهاولحظه ها

تابرگردی بیای بازم اینجا

چه خوبه سقفمون یکی باشه باهم

بمونم منتظرتابرگردی پیشم

توزندونم باتومن آزادم

غریبه آشنا دوستت دارم بیا




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 29 آبان 1391

تن فروشي .دين فروشي
راستي روزي از خودت پرسيدي چرا اگر در سرزمين من و تو، زني زنانگي خود را بفروشد كه نان در بياورد رگ غيرت اربابان بيرون مي زند اما اگر همان زن كليه اش را بفروشد تا ناني بخرد و يا شوهر زنداني اش آزاد شود، اين ايثار است. مگر هر دو از يك تن نيست؟

بفروش! تنت را حراج كن... من در ديارم كساني را ديدم كه دين خدا را چوب ميزنند به قيمت دنيايشان شرفت را شكر كه اگر ميفروشي از تن ميفروشي نه از دين

فريدون فرخزاد




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 28 آبان 1391

زن ظریفه است نه ضعیفه

ضعیف آن مردیست که یک ساعت هم نمیتواند چشم و دلش را نگهدارد




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 28 آبان 1391

یک دنیا لطافت وزیبایی تقدیم شما


گروه اینترنتی ایران ناز


گروه اینترنتی ایران ناز


گروه اینترنتی ایران ناز


گروه اینترنتی ایران ناز


گروه اینترنتی ایران ناز


گروه اینترنتی ایران ناز


گروه اینترنتی ایران ناز


گروه اینترنتی ایران ناز


گروه اینترنتی ایران ناز


گروه اینترنتی ایران ناز
 




نویسنده : لیلا تاریخ : یک شنبه 28 آبان 1391

گروه اینترنتی ایران ناز
 




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 27 آبان 1391

متن ادبی درباره محرم

امروز محرم را با نام ویاد تو لبیک می گویند که یادآور پیروزی خون برشمشیری.                                                          

ای سالار شهیدان قلم عشق به شوق تو بر صحن دل نام زیبایت را حک می کند وزمانی که نام زیبایت درقصر استخوانی سینه ام جای گرفت وحریم  کربلا، کعبه ی وجودم شد، آن وقت است که هر لحظه فكرياد تورا زنده کند دل نیزنامت را ازعمق وجودش فرياد مي زند.

یا حسین اين دلیست که نقاب عاشقي بر چهره ومهرسبز ياحسين را برصفحه ی سرخش زده است تااشك چشم صحن دل را صفايي دگر بخشد.یا حسین زمانی که نظاره گر رقص بالهای کبوتران در حریم با صفایت هستم به خود می گویم :ای کاش این کبوتران در روزعاشورا بالهای پرمهرشان را حصاری برای حریم اسرای کربلا قرار داده بودند.

یاحسين اینها حرفهای دل شیدایی است که بی تاب هرم نفسهای توست وکالبدبی روحش درانتظار نیمه نگاهی از جانب تو.

                                                    پس به امید نیمه نگاهی از جانب تو




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 27 آبان 1391




نویسنده : لیلا تاریخ : شنبه 27 آبان 1391

تقوی عملی در بلاد کفر

در سوئد همه افرادي که در پست هاي دولتي به کار گمارده مي شوند بايد از هر گونه خطايي، چه در گذشته و چه در زماني که مشغول خدمت هستند، پاک باشند.
 
در انتخابات پارلماني سوئد در سال 2006 ائتلافي از احزاب دست راستي با به دست آوردن 178 کرسي نمايندگي، اکثريت کرسي هاي مجلس را نصيب خود کرد و دولت تشکيل داد.
     چندي بعد نخست وزير به تدريج وزراي کابينه اش را معرفي کردو خانم «ماريا بورليوس» به عنوان وزير بازرگاني معرفي شد.
    روز بعد دختري به يکي از روزنامه ها اطلاع داد اين خانم چند سال پيش او را به مدت يک ماه براي نگهداري از بچه اش استخدام کرده بود بدون اينکه موضوع را به اداره ماليات گزارش داده باشد... 
 
در سوئد هر گاه کسي فردي را به کاري بگمارد بايد آن را به اطلاع اداره ماليات برساند و به عنوان کارفرما ماليات و هزينه بيمه آن فرد را بپردازد. هر کس کار مي کند بايد در زمان انجام کار بيمه باشد تا اگر اتفاقي حين کار بيفتد بيمه بتواند نيازهاي آن فرد را پوشش دهد. 

بورليوس به عنوان کارفرما بايد استخدام آن دختر را به اداره ماليات اطلاع مي داد و علاوه بر حقوق دختر، هزينه کارفرما را نيز به اداره ماليات مي پرداخت. بورليوس به اداره ماليات اطلاع نداده بود و خلاف قانون رفتار کرده بود.
   
وقتي اين مساله فاش شد، وي از طريق تلويزيون از مردم سوئد پوزش خواست و گفت در زمان انجام اين کار خلاف که سال ها پيش اتفاق افتاده بود، وضع مالي خانواده آنها چندان خوب نبوده است.
 روزنامه نگاران و وبلاگ نويسان که مانند ساير مردم بدون هيچ محدوديتي حق تحقيق و گزارش دارند دست به کار شدند و پرونده مالي خانم وزير را طي سال هاي گذشته مورد بررسي قرار دادند.

چطوری همه شهروندان در سوئد مي توانند اطلاعات مالي افراد ديگر را مطالعه کنند؟

براي اين کار کافي است به سالن کامپيوتر اداره ماليات مراجعه کنند و با وارد کردن نام يا شماره شخصي افراد در رايانه ها، اطلاعات مربوط به درآمد افراد، اشتغال آنها و مقدار ماليات پرداختي توسط هر فرد را به دست آورند.

پس از برملا شدن کار خلاف اين خانم وزير، شهروندي به نام ماگنوس فورا در وبلاگ خود نشان داد که اين خانم
دروغ مي گويد (یک جنایت وحشتناک!!!) و درآمد آنها در سالي که آن دختر خانم را به کار گرفته است، بالاي يک ميليون کرون يعني خيلي بيشتر از درآمد متوسط شهروندان سوئدي بوده است.

دو روز بعد نخست وزير سوئد اعلام کرد خانم بورليوس از کار خود کناره گيري کرده است
. بورليوس نه تنها از کار وزارت کنار گذاشته شد بلکه بنا بر گزارش روزنامه ها «خانم بورليوس از سوئد فرار کرد».
    او خانه و زندگي اش را در مدت کوتاهي فروخت و به انگلستان کوچ کرد تا چشمش به چشم مردمي که به آنها دروغ گفته بود نيفتد

مقایسه کنید
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!




نویسنده : لیلا تاریخ : چهار شنبه 24 آبان 1391

گویش مشهدی

قِشنگیِ چی به چیه!؟!
مِدِنی!؟
نِمِدنی !؟! پس بخون !!










قِشنگیهِ فوتبال به کارت قرمز گرفتنِشه !!!
قِشنگیهِ زندگی به مُردنشه !!!
قِشنگیهِ ازدواج به طلاقشه !!!
قِشنگیهِ هواپیما سوار شدن به سقوطشهِ !!!
قِشنگیهِ دانشجو بودن به مشروط شدنشهِ !!!
قِشنگیهِ دعوا به چاقو خوردنشهِ !!!
قِشنگیهِ کشتی به غرق شدنشهِ!
قِشنگیهِ کارمند بودن به اخراج شدنشهِ !!!
قِشنگیهِ جنگ به تیر خوردنشهِ !!!
قِشنگیهِ آبرو به رفتنشهِ !!!
قِشنگیهِ رانندگی تو مشهد به تِصادفشهِ !!!
قِشنگیهِ وبلاگ داشتن به فیلتر شدنشهِ !!!
قِشنگیهِ مو دِشتن به کچل شُدنشهِ !!!!
قِشنگیهِ عشق به شکستشهِ !!!




نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 23 آبان 1391

یک جوک عمیق سیاسی
 
 
 
-

 
 
روزي یک سياستمدار معروف، درست هنگامی که از محل كارش خارج شد،
با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد.
روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و يك فرشته از او استقبال کرد.
فرشته گفت:
«خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه.
چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات رو دم دروازه های بهشت ملاقات می کنیم.
به هر حال شما هم درک می کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده ای نیست»
 
 
سياستمدار گفت:
«مشکلی نیست. شما من را راه بده، من خودم بقیه اش رو حل می کنم»
فرشته گفت «اما در نامهء اعمال شما دستور دیگری ثبت شده،
شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید.
آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید»
سياستمدار گفت:
«اشکال نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته ام. میخواهم به بهشت بروم»
فرشته گفت:
«می فهمم. به هر حال ما دستور داریم. ماموریم و معذور»
و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند.
پایین ... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم رسیدند.

در آسانسور که باز شد، سياستمدار با منظرهء جالبی روبرو شد.
زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار
 آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از
دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استفبال به سوی او دویدند.
آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی
قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و
حسابی سرگرم شدند.
همزمان با غروب آفتاب هم همگی به کافهء کنار زمین گلف رفتند و
 شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف کردند.
شیطان هم در جمع آنها حاضر شد  وشب لذت بخشی داشتند..

 
به سياستمدار آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت.
راس بیست و چهار ساعت، فرشته به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد.
در بهشت هم سياستمدار با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد،
به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند.
سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعا نفهمید که روز دوم هم چگونه گذشت،
گرچه به خوبي روز اول نبود.

 
بعد از پایان روز دوم، فرشته به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟
سياستمدار گفت:
«خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم..
حالا که فکر می کنم می بینم بین بهشت و جهنم من جهنم را ترجیح می دهم»
بدون هیچ کلامی، فرشته او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد.
وقتی وارد جهنم شدند، اینبار سياستمدار بیابانی خشک و بی آب و علف را دید،

پر از آتش و سختی های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند
هم عبوس و خشک، در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند.
سياستمدار با تعجب از شیطان پرسید:
«انگار آن روز من اینجا منظرهء دیگری دیدم؟
 آن سرسبزی ها کو؟
ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم؟ زمین گلف؟ ...»
شیطان با خنده جواب داد: «آن روز، روز انتخابات بود...
امروز دیگر تو رای داده‌ای».



نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 23 آبان 1391

آموزش تضمینی آزار واذیت کردن دیگران !!!(آخر خنده )
 
آموزش تضمینی آزار و اذیت کردن دیگران!! (آخر خنده)
این مطلب فقط جنبه شوخی و خنده دارد (لطفا جوگیر نشوید)
 
چادر سرتون کنید، رو بگیرین برین تو خیابون به خانوم های بد حجاب تذکر بدین. سکته میکنن

یه آگهی استخدام از طرف یه شرکت معتبر با مدت تماس یک هفته تو روزنامه بدین شمارشم بذارین.

ﺗﻮﯼ ﺗﺎﻛﺴﯽ ﺍﮔﻪ ﻛﻨﺎﺭﺕ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺸﯿﻦ ، ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ ﻣﮕﻪ ﻧﻤﯿﺎﯼ ؟
ﺍﻭﻥ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﻛﻨﻪ .
ﺑﻬﺶ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺪﯾﻦ ﻭ ﺑﮕﯿﻦ : ﭼﻪ ﺯﻭﺩ ﺟﺎ ……ﺯﺩﯼ؟
ﺑﻌﺪﺵ ﺩﺭ ﺗﺎﻛﺴﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﻨﺪﯾﻦ ﻭ ﺑﺮﯾﻦ

اگر کسی توی خیابون تف انداخت بلافاصله صورتتون رو بگیرید و بگید «اخ» (یعنی آب دهن طرف افتاد رو صورتت و میتونید دعوا راه بیاندازید).

دوست دخترتان را به بیرون ببرید و از مسیرهای دارای گشت ارشاد گذر کنید تا قلب دوست دخترتان بایستد و موجب خنده و شادی شما شود.

قبل از اینکه قربانی بره حموم برید تو حموم سر دوش رو باز کنید(قسمتی که پیچی هست) بعدش تا
اونجایی که میشه کره بچپونید توش ولی حواستون باشه زیاد نریزین که سوراخاشو بند بیارید..
حوب حالا ببندینش و منتظر شید طرف بیاد دوش اب گرم بگیره و حسابی چرب بشه

دومین باری که با دوست پسر/دوست دخترتون قرار دارید ، از این پودرا هست که ایجاد دل پیچ و اسهال می کنن ( مُسهِل ) همراتون ببرید و آب میوه یا قهوه ، … بخواهید و وقتی برای هر دو نفرتان خرید در فرصتی مناسب پودر را در آب میوه اَش یا … ریخته و صبر کنید و لذت ببرید
توجه : اگر رابطه تان ادامه دار بود هیچ وقت اعتراف نکنید

روی دیوار سفید خونه همسایه با حروف بزرگ بنویسید: لطفا اینجا چیزی ننویسید

یه مردم آزاری تو روزای امتحان اینکه تو برگه پاسخنامه جوابهارو در هم بنویسی ,بیچاره استاد هی از این صفه به اون صفه می کنه دنبال جواب سوال ۳

توی فروشگاه بارکد همه چیزهایی را که برداشتین رو خط خطی کنید تا اسکن نشه

بچه ها هروقت رفتید سینما فیلمای عشقولانه و احساسی ، یه کوکا کولا ۲٫۲۵ لیتری ببرین با خودتون هر ۵ دقیقه یبار یه قلپ نوشابه یه عاروق مشتی … فیلمو اختصاصی ببینین لذذذتشو ببرین !!!!!

با سارایدار مدرسه رفیق بشید تا وقتی بفهمید سیگار مورد علاقش چیه بعد یک نخ بخرید و توش سیگارت کار بذارید و بهش تعارف کنید .البته طرف زیاد پیر نباشه که ممکنه منجر به مرگش بشه

تو دانشگاه وقتی خانمها واسه خودشیرینی CD فیلم به دفتر فرهنگ می دن بورو اونارو با فیلمهای بالای ۱۸ سال عوض کن که دیگه هوس خودشیرینی نکن

یک شب به دوستت زنگ بزن بگو من برادر فلانی ( دوست دختر طرف ) هستی و یهو سر فحش و بکش بهش اینقدر گیج می شه صدای شمارو تشخیص نمی ده فردا که باهاش بودی حرف و بکش طرف دوست دخترش . از صدای لرزیدن دست و پاش از خنده خودت و خیس می کنی

اگه صندلی شاگرد جلویی فلزی باشه خوراک گرفتن فندک زیرشه

یک آچارآلن(نوعی ابزار)ببرید مدرسه تو زمستون پیچ رادیاتور شوفاژ و شل کنید . ظرف ۱۵ دقیقه کلاس تبدیل به سونای بخار می شه

وقت خلوتی مدرسه تمام پلاکاردهای بالای سر دفاتر مثل مدیر و معاون و آبدارخونه و.. باهم عوض کنید فردا صدای خنده هاش میرسه

تو جمعی که وارد شدین سخت با بقیه روبوسی و سلام تعارف کنین بعد بگین این آنفولانزای نوع A هم مریضی کثیفیه ها ،‌چند روزه مارو از پا درآورده !!!!!

اسم خودتو یواشکی تو گوشی رفیقت به اسم دوس پسرش save کنیو هی دم به دیقه بزنگی قط کنی…

برین سوپر مارکت و یه تخم مرغ بگیرین دستتون و از فروشنده بپرسین این تخم مرغ تضمینیه؟ طرف هم که فکر میکنه کیفیتشو میگی میگه آره . شما هم وسط مغازه وایسین و تخم مرغ رو ول کنین رو زمین و بگین واااااااااااااااااای این که شکست. و سریع از محل حادثه فرار کنین.

چند تا از همکارات میخوان فقط دو سه ساعت اضافه کاری کنند و تو هم داری میری خونه.

بدون اینکه به کسی بگی از تلفن شرکت زنگ بزن به یه رستوران گرون قیمت و این که میگم سفارش بده:
۱- چلوکباب زعفرانی وِیژه سلطانی……. به تعداد……. پرسی ۲۰٫۰۰۰ تومان
۲- سالاد فصل وِیژه………. به تعداد………… ظرفی ۳۰۰۰ تومان
۳- نوشابه خارجی………… به تعداد………… هر عدد ۲۵۰۰ تومان
۴- نوشابه خانواده…. مشکی…. به تعداد………… هرعدد ۸۰۰ تومان
چیز دیگه هم نیاز بود خودت سفارش بده

زنگ بزنید چند تا دوستتون رو دعوت کنید به یه مهمونی ، که قراره یه دوست دیگتون بگیره ، بگید خودش نرسیده و اینا ، مهمونیه خوبیه ، گفته همه رسمی و شیک بیان ، ترجیحا هم دختر باشن تو دعوتیا هم پسر ، بگید برنامه ۹ به بعد هم هست ، و دیگه کاری نکنید ، بقیش خودش جور میشه

توکلاس توپ کاغذی درست کن هی بزن به بچه ها بعد یک گلوله کاغذی و فشرده کن و توش و پر از سوزت ته گرد کن و اونو خیلی آروم لای یک توپ بزرگتر بذار و زیاد مچالش نکن. وقتی بچه ها از اون توپ بازی قبلیت حسابی حرسی شدن این توپ آماده شدرو بزن تو سر کسی که ازش متنفری اونم تا بهش می خوره برش می داره می خواد خوب مچالش کنه و بزنه بهت . طفلک نمیدونه توی اون توپ چندتا سوزن منتظرشن. ماکه حال کردیم شمام امتحان کنیدو ببینید
.



نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 23 آبان 1391

ده دلیل آفرینش زن توسط خداوند +طنز
 
ده دلیل جالب آفرینش زن ها توسط خداوند (آخر خنده)
1- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

2- خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.

3- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!

4- خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. ...

5- خدا میدونست كه آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره

6- خدا می دونست ادم ،آدم بشو نیست

7- خدا میدونست كه مانند یك باغبون ، آدم برای پیدا كردن ابزارهاش نیاز به كمك داره

8- خدا میدونست كه آدم به كسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره

9- همونطور كه درانجیل آمده است : برای یك مرد خوب نیست تنها بماند و به عنوان دلیل شمار ه یك

10- خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق كنم....



نویسنده : لیلا تاریخ : سه شنبه 23 آبان 1391

دنیای مجازی


اسمهای مجازی... تصویر های مجازی... مشخصات مجازی... و در بین این همه چیزهای مجازی... تنها یک چیز حقیقت دارد. "تنهایی من و تو"




نویسنده : لیلا تاریخ : دو شنبه 22 آبان 1391



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به هستی مي باشد.