دل ما پول کلان خواهد و پیداست که نیست
در جهان نیز همان باب دل ماست که نیست
محنت و رنج نمی خواهم و پیداست که هست
ثروت و گنج دلم خواهد و پیداست که نیست !
.
.
.
اخطار :
مشترک عزیز :
شما جزء افرادی هستید که به سختی برای ما مسیج میفرستید
در صورت ادامه این بی مرامی شماره شما حذف خواهد شد !
حرف مفت هم نباشه !
.
.
.
دختر: دوستم داری؟
پسر: نه!
دختر:
پسر: نپرسیدی که عاشقت هستم یا نه؟!
دختر: عاشقمی؟!
پسر: نه!
.
.
.
زن ها بهترین موجودات پروردگارند
به شرطی که زنت نباشند !
.
.
.
غضنفر داشته میرفته خونه
خونه شون هیشکی نبوده
میره رو پیغام گیر !
.
.
.
حیف نون هر شب دعا میکرده خدا بهش یه دوچرخه بده
میبینه خبری نشد
میره یه دوچرخه میدزده
بعدش دعا میکنه خدایا از من بگذر !
.
.
.
زمان مکالمات تلفنی
پسر به پسر = ۰۰:۰۰:۵۹
مادر به پسر = ۰۰:۱۰:۳۰
پدر به پسر = ۰۰:۰۲:۳۶
پسر به دختر = ۰۱:۱۵:۰۱
دختر به دختر = ۰۰:۲۹:۵۹
دختر به پسر = ۰۰:۰۰:۰۵
.
.
.
توصیه حیف نون به فرزندش:
اگر به یکدیگر احترام بگذاری ، یکدیگر نیز به تو احترام خواهند گذاشت !
.
.
.
حیف نون : آقا سیب ها کیلویی چنده؟
فروشنده: دوهزار تومن
حیف نون : یک کیلو پرتقال و دو کیلو گلابی لطف کنین
.
.
.
یه زمانی عطر میزدیم که بو بدیم
الان عطر میزنیم که بو ندیم !
.
.
.
بچه که به دنیا میاد
بابا مامانش ۱۲ ماه کلی زحمت میکشن و خرج میکنن که بچه بتونه راه بره و حرف بزنه
۱۲ ماه دوم کلی حرص میخورن که بچه خفه شو ! بشین !
اس ام اس و جملات فلسفی جدید
اس ام اس های فلسفی
کلماتی که از دهانتان بیرون می آیند ، ویترین فروشگاه شعور شماست . . .
.
.
.
یک انسان منفی به دنبال مشکل است در هر فرصت
و یک انسان مثبت به دنبال فرصت است در هر مشکل . . .
.
.
.
پیامک فلسفی
از فشار زندگی نترسید
به یاد داشته باشید
فشار ، توده زغال سنگ را به الماس تبدیل میکند . . .
.
.
.
جملات فلسفی
همیشه اشتباهات هنگام وقوع دردناک هستند
اما سالها بعد مجموعه ای از اشتباهات همراه شماست
که شما را به موفقیت میرساند . . .
.
.
.
وقتی با مشکلات روبرو میشویم ، به خدا میگوییم چرا من ؟
اما زمانی که خوشحالی به ما روی میآورد ، صحبتی از خدا نیست
یاد بگیریم که در هر وضعیت بگوییم ” بله خدا ! خود من”
.
.
.
جملات بزرگان
رسم زمانه است
اگر نرم باشی تو را له میکنند
اگر خشک باشی تو را میشکنند . . .
.
.
.
نیازی به انتقام نیست. فقط منتظر بمان
آن ها که آزارت می دهند، سرانجام به خود آسیب می زنند و اگر بخت مدد کند
خداوند اجازه می دهد تماشاگرشان باشی . . .
.
.
.
ممکن است به آرامی راه بروم اما هیچگاه به عقب راه نخوام رفت
مگر زمانی که خود را آماده پرش طول ببینم
(کارل لوئیس)
داستان آموزنده “شمس و مولانا”
داستان آموزنده “شمس و مولانا”
می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید:آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟!
شمس پاسخ داد:بلی.
مولانا:ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
ـ در این موقع شب ،شراب از کجا گیر بیاورم؟!
ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
- با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
- پس خودت برو و شراب خریداری کن.
- در این شهر همه مرا میشناسند،چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم ،نه صحبت کنم و نه بخوابم.
مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.